زندگي كيان (سفر به مكه)
نازنين مادر. مي خواهم از خاطرات سفر به خانه خدا برايت بگويم. از يك سفر فوق العاده عالي كه خداوند به ما ارزاني داشت. بابايي و ماماني، من ، دايي فرشيد و دايي فرهاد براي مكه ثبت نام كرديم.عم احمد و ناهيد خانم هم همين طور. تا وقتي كه نوبت ما شد فكر كنم حدود دو سال گذشت. تابستان نوبت سفر ما شد. كه بابايي پا درد داشت ( از اون پادردها كه دو ماه در خانه خوابيده بود و درد مي كشيد.) ما نتونستيم برويم مكه. عمو احمد هم نرفتند. دوباره كه اسامي را اعلام كردند و ما ميتوانستيم برويم، من تو را هشت ماهه باردار بودم و باز شرايط سفر فراهم نبود. عمو وناهيد خانم رفتند و برگشتند. دفعه بعد كه زمان سفر ما شد تو شش ماهه بودي. حدود 28 فروردين از بيرجند...
نویسنده :
مهشيد
10:50